-
خاطرات
چهارشنبه 12 فروردینماه سال 1394 22:42
زنـده کــردن خاطرات بــایــگــانـی شـده ؛ مـثـل پـاک کــردن گــرد و غـبــار از رو آیـنـه س . . . هــرچـقـد بـیـشـتــر پــاک مـیـکـنـی ، تـصـویـر واضـح تــر مـیـشـه . . . بیـشـتــر مـیـبـیـنـی ؛ بـیـشـتــر زجــر مـیـکـشـی
-
دستهابم
جمعه 17 بهمنماه سال 1393 14:07
«دستهابم را در باغچه میکارم /سبزخواهم شد میدانم میدانم// و پرستوها در گودی انگشتان جوهریام تخم خواهند گذاشت// گوشواری به دو گوشم میآویزم از دو گیلاس سرخ همزاد و به ناخنهایم برگ گل کوکب میچسبانم»
-
پناهنده
شنبه 13 دیماه سال 1393 22:33
صدور هیچ گذرنامه و ویزایی لازم نیست ، وقتی به خدا “پناهنده” می شوید . .
-
من هستم و خدا ...
شنبه 13 دیماه سال 1393 22:26
هوا چقدر خوب و دو نفره ست ... من هستم و خدا ... و در جاده ی زندگی ، صورتم مهمان نسیمی که معطر شده از امید ... به خودم میگم : هیچ چیز ارزش این رو نداره که دستم رو از دستان مهربون خدا بکشم بیرون و بگذارم تو دست غیر خدا ... راستی اونکه دستان مهربان خدا رو به غیر او فروخت غیر از افسوس چه چیزی رو بدست آورد ؟ جملات زیبا...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 23 دیماه سال 1391 21:43
در زندگی نه هدفی دارم نه مسیری، نه منظوری و نه حتی معنایی اما شادم و این نشان می دهد که یک جای کار ایراد دارد . . . (چارلز شولز)
-
کاش می دانستی
سهشنبه 2 آبانماه سال 1391 01:36
کاش می دانستی که ما را مجال آن نیست که روزهای رفته را از سر گیریم و لحظه های بی بازگشت را تمنا کنیم کاش می دانستی فردا چه اندازه دیر است برای زیستن و چه اندازه زود برای مردن کاش می دانستی یک آلاله را ، فرصت یک ستاره نیست و به ناگاه بسته خواهد شد پنجره های دیدار در اجبار تقدیر کاش می دانستی ...................... ....
-
کربلا
دوشنبه 22 آذرماه سال 1389 12:28
میخوام برم به کربلا دعا کنم میخوام حسین خوبمو صدا کنم این دلمو راهی کربلا کنم ناله کنم من جونمو فدا کنم میخوام برم به کربلا داد بزنم از ته دل میخوام که فریاد بزنم داد بزنم حسینمو صدا کنم گریه کنم ز دل خدا خدا کنم اونجا کنار قبر مولا بشینم شاید که من آقا حسینو ببینم می گم آقاجون دردمو دوا بکن جون علی حاجتمو روا بکن...
-
کوچه
شنبه 20 آذرماه سال 1389 13:16
بی تو، مهتابشبی، باز از آن کوچه گذشتم، همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم، شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم، شدم آن عاشق دیوانه که بودم. در نهانخانة جانم، گل یاد تو، درخشید باغ صد خاطره خندید، عطر صد خاطره پیچید: یادم آم که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم ساعتی بر لب آن جوی...
-
خاطرات
شنبه 20 آذرماه سال 1389 13:08
باز در چهره خاموش خیال خنده زد چشم گناه آموزت باز من ماندم و در غربت دل حسرت بوسه هستی سوزت باز من ماندم و یک مشت هوس باز من ماندم و یک مشت امید یاد آن پرتو سوزنده عشق که ز چشمت به دل من تابید باز در خلوت من دست خیال صورت شاد ترا نقش نمود بر لبانت هوس مستی ریخت در نگاهت عطش طوفان بود یاد آن شب که ترا دیدم و گفت دل من...
-
در دسترس نیست............
شنبه 20 آذرماه سال 1389 13:07
در دسترس نیست دستهایت و دست من نمیرسد به رسیدن به دستهایت در دسترس نیستی و دستهایم نمیرسد به آن سوی سیم که برسد دستم به دستهایت در دسترس نیست هیچ دستی این روزها... و من نمیرسم به هیچ دوردستی... *** دور نرو بیا کنار دلم من غیر از اینها که مینویسم نوازش هم بلدم
-
احتیاط کن
شنبه 20 آذرماه سال 1389 13:06
مثل فرشته ها شده ای احتیاط کن زیبا و با صفا شده ای احتیاط کن درهای بی قراری پروانه بسته نیست ای غنچه ای که واشده ای احتیاط کن دیدم کسی که رد تو در باد می گرفت در باد اگر رها شده ای احتیاط کن از حالت نگاه تو احساس می شود با عشق آشنا شده ای احتیاط کن می ترسم از چشم بد این حسود ها تفسیر رنگ ها شده ای احتیاط کن وقتی طلوع...
-
وای از این تنهایی
شنبه 20 آذرماه سال 1389 13:02
من به آمار زمین مشکوکم تو چطــــــــــور؟ اگر این سطح پر از آدمهاســـــــــــــــــــــت پس چرا این همه دلها تنهاســـــــــــــــت؟ بیخودی می گویند هیچ کس تنها نیست چه کسی تنهانیست؟ همه از هم دورند همه در جمع ولی تنهاینـــــــــــــــــــــــــــــد من که در تردیدم تو چطور؟ نکند هیچکسی اینجا...
-
امشب خیال دارم تا صبح گریه کردن
شنبه 20 آذرماه سال 1389 13:01
ای آسمان زیبا امشب دلم گرفته از های و هوی دنیا امشب دلم گرفته یک سینه غرق مستی دارد هوای باران از این خراب رسوا امشب دلم گرفته امشب خیال دارم تا صبح گریه کردن شرمنده ام خدایا امشب دلم گرفته خون دل شکسته بر دیدگان تشنه باید شود هویدا امشب دلم گرفته ساقی عجب صفایی دارد پیاله ی تو پر کن به جان مولا امشب دلم گرفته گفتی...
-
شعری بسیار زیبا از استاد شهریار
سهشنبه 18 خردادماه سال 1389 13:22
ز تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی تو بمان و دگران وای به حال دگران رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند هر چه آفاق بجویند کران تا به کران میروم تا که به صاحبنظری بازرسم محرم ما نبود دیده کوته نظران دل چون آینه اهل صفا می شکنند که ز خود بی خبرند این ز خدا...
-
یوسف گمگشته شهریار
سهشنبه 18 خردادماه سال 1389 13:20
یا رب آن یوسف گم گشته به من بازرسان تا طربخانه کنی بیت حزن بازرسان ای خدایی که به یعقوب رساندی یوسف این زمان یوسف من نیز به من بازرسان رونقی بی گل خندان به چمن بازنماند یارب آن نوگل خندان به چمن بازرسان از غم غربتش آزرده خدایا مپسند آن سفرکرده ما را به وطن بازرسان ای صبا گر به پریشانی من بخشائی تاری از طره آن عهدشکن...
-
با روح صبا
سهشنبه 18 خردادماه سال 1389 13:20
ای صبا با توچه گفتند که خاموش شدی چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی تو که آتشکده عشق و محبت بودی چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدی به چه دستی زدی آن ساز شبانگاهی را که خود از رقت آن بیخود و بی هوش شدی تو به صد نغمه زبان بودی و دلها همه گوش چه شنفتی که زبان بستی و خود گوش شدی خلق را گر چه وفا نیست و لیکن گل من نه گمان دار...
-
یاد شهیار(استاد شهریار)
سهشنبه 18 خردادماه سال 1389 13:19
کار گل زار شود گر تو به گلزار آئی نرخ یوسف شکند چون تو به بازار آئی ماه در ابر رود چون تو برآئی لب بام گل کم از خار شود چون تو به گلزار آئی شانه زد زلف جوانان چمن باد بهار تا تو پیرانه سر ای دل به سر کار آئی ای بت لشگری ای شاه من و ماه سپاه سپر انداخته ام هرچه به پیکار آئی روز روشن به خود از عشق تو کردم شب تار به...
-
یاد جوانی
سهشنبه 18 خردادماه سال 1389 13:17
پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می کند بلبل شوقم هوای نغمه خوانی می کند همتم تا می رود ساز غزل گیرد به دست طاقتم اظهار عجز و ناتوانی می کند بلبلی در سینه مینالد هنوزم کاین چمن با خزان هم آشتی و گل فشانی می کند ما به داغ عشق بازی ها نشستیم و هنوز چشم پروین همچنان چشمک پرانی می کند نای ما خامش ولی این زهره ی شیطان هنوز با...
-
سخنان تاریخی بابک خرمدین هنگامیکه اعراب دست و پایش را بریدند.
سهشنبه 18 خردادماه سال 1389 12:54
تو ای معتصم، خیال مکن که با کشتن من فریاد استقلال طلبی ایرانیان را خاموش خواهی کرد . نه ! این حماقت است اگر فکر کنی چون افشین وطن فروش را با زر خریده ای میتوانی ایرانیان را اسیر کنی . من مبارزه ای را آغاز کرده ام که ادامه خواهد داشت. من لرزه ای بر ارکان حکومت عرب انداخته ام که دیر یا زود آن را سرنگون خواهد نمود . تو...
-
مختصری از زندگینامه شیخ محمد خیابانی
سهشنبه 18 خردادماه سال 1389 12:49
قیام شیخ محمد خیابانی روز ۱۷ فروردین ۱۲۹۹ قیام مسلحانه شیخ محمد خیابانی علیه دولت وثوق الدوله در تبریز آغاز شد . شیخ محمد خیابانی از جمله مبارزینی بود که در سالهای پایانی حکومت قاجار در نقاط مختلف کشور به مقابله با استعمار و استبداد پرداخت. خیابانی در 1256 ش. در خامنه ـاز توابع تبریزـ متولد شد. او پس از چند سال کار و...
-
بعضی واژه های افغانی!
دوشنبه 17 خردادماه سال 1389 12:45
آمرصاحب: جناب سرکار اردو : ارتش آرَنگ یا آرن : بوق آاَرَنگ زدن، آرن زدن: بوق زدن آمدآمد عید: در آستانه عید اشپلاق ، اوشپولاق : هُشپُلَک، سوت اشتراک کردن: شرکت کردن انج در میگیرد: آتش میگیرد، (در مجاز) به خشم میآید نیر : مهندس اکسیجن : اکسیژن سر گوشی: پچ پچ کنان چند بجه؟: ساعت چند؟ بحیره : دریاچه بخاری تیلی: بخاری...
-
حیات (شهریار)
یکشنبه 16 خردادماه سال 1389 17:05
در بهاران سری از خاک برون آوردن خندهای کردن و از باد خزان افسردن همه این است نصیبی که حیاتش نامی پس دریغ ای گل رعنا غم دنیا خوردن مشو از باغ شبابت بشکفتن مغرور کز پیش آفت پیری بود و پژمردن فکر آن باش که تو جانی وتن مرکب تو جان دریغست فدا کردن و تن پروردن گوتن از عاج کن و پیرهن از مروارید نه که خواهیش به صندوق لحد...
-
شهریار سخن
یکشنبه 16 خردادماه سال 1389 17:05
نالد به حال زار من امشب سهتار من این مایهی تسلی شبهای تار من ای دل ز دوستان وفادار روزگار جز ساز من نبود کسی سازگار من در گوشهی غمی که فراموش عالمی است من غمگسار سازم و او غمگسار من اشک است جویبار من و نالهی سهتار شب تا سحر ترانهی این جویبار من چون نشترم به دیده خلد نوشخند ماه یادش به خیر، خنجر مژگان یار من رفت...
-
شهرت جهانی استاد شهریار
یکشنبه 16 خردادماه سال 1389 17:02
شنیدهام وقتی یکی از اساتید ادب، ترجمة شعر «پیام به انیشتین» شهریار را برای آن ریاضیدان و نابغة روزگار میخواند انیشتین با احترام و حیرانی سه بار به افتخار استاد شهریار از جای خود برمیخیزد و اشک شوق در دیدگانش حلقه میزند و زیر لب زمزمههایی با خود میکند که کسی نمیشنود بجز خدا و انیشتین . شعر «پیام به انیشتین»...
-
حلقه های نامزدی عجیب وغریب!
سهشنبه 19 آبانماه سال 1388 17:09
ادامه مطالب..
-
10 ابداع بزرگ 100 سال اخیر
سهشنبه 19 آبانماه سال 1388 16:50
موزه علوم لندن به مناسبت صدمین سالگرد افتتاحش در میان ابداعاتی که زندگی بشر را به گونه ای متحول کرده اند، 10 ابداع برتر صد سال گذشته که در این موزه نگهداری می شوند را انتخاب کرده است. موزه علوم لندن به مناسبت سالگرد صد سالگی اش به انتخاب 10 ابداع از میان مجموعه ابداعات تاریخی این موزه پرداخته است که در نوع خود و در...
-
هجوم توریستها برای مشاهده خرسهای کچل در آلمان (+عکس)
سهشنبه 19 آبانماه سال 1388 16:46
هندونه: مقامات باغوحش لایپزیک در آلمان میگویند تمامی خرسهای ماده موجود در این باغوحش به طرز عجیبی اکثر موهای بدن خود را از دست دادهاند. برخی کارشناسان بر این عقیدهاند که علت این پدیده وجود نوعی نقص ژنتیکی در خرسهای مورد نظر است. این در حالی است که خرسهای مورد نظر با عارضه التهاب و جوشهای پوستی نیز مواجه...
-
ای کاش عشقت دروغ نبود
دوشنبه 18 آبانماه سال 1388 17:54
می سوزم ولی نمیذارم بسوزی یه دنیا غمگینم چون عشقت دروغ بود.با لطفی که به دنیا می کنی همه را خوشحال اما من را نه برای همه وقت داری برای من نه،همه را دوست میداری من را نه عشق یعنی لطیف ترین تعریف زندگی آهای زمین یه لحظه تو نفس نزن*****نچرخ تا جون بگیره این آدم شکسته تن عاشق نشدی وگرنه می فهمیدی ، پائیز بهاریست که عاشق...
-
عشق
دوشنبه 18 آبانماه سال 1388 17:48
!عشق هرجا رو کند آنجا خوش است گر به دریا افکند دریا خوش است گر بسوزاند در آتش دلکش است ای خوشا آن دل که در این آتش است تا ببینی عشق را آیینه وار آتشی از جان خاموشت برآر هر چه می خواهی به دنیا بنگر دشمنی از خود نداری سخت تر عشق پیروزت کند بر خویشتن عشق آتش می زند در ما و من عشق را دریاب و خود را واگذار تا بیابی جان نو...
-
یادش بخیر
دوشنبه 18 آبانماه سال 1388 17:41
من به تو خندیدم چون که می دانستم تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی پدرم از پی تو تند دوید و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه پدر پیر من است من به تو خندیدم تا که با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک دل من گفت: برو چون نمی خواست...