حلقه های نامزدی عجیب وغریب!

 
 
 
 
 
 
 
 
 
ادامه مطالب.. 
ادامه مطلب ...

10 ابداع بزرگ 100 سال اخیر

موزه علوم لندن به مناسبت صدمین سالگرد افتتاحش در میان ابداعاتی که زندگی بشر را به گونه ای متحول کرده اند، 10 ابداع برتر صد سال گذشته که در این موزه نگهداری می شوند را انتخاب کرده است.

 موزه علوم لندن به مناسبت سالگرد صد سالگی اش به انتخاب 10 ابداع از میان مجموعه ابداعات تاریخی این موزه پرداخته است که در نوع خود و در تاریخ بزرگترین و تاثیرگذارترین به شمار می روند این 10 انتخاب در معرض دید عموم قرار گرفت تا مردم نیز آرا خود را در زمینه مهمترین ابداعات صده گذشته ارائه کنند.

موزه ملی علوم لندن طی این برنامه در حدود 50 هزار رای دریافت کرده و در نهایت لیست برندگان این رای گیری را برای تعیین تاریخی ترین ابداع جهان منتشر کرده است.

رتبه اول / پرتو ایکس و رادیوگرافی: برنده اصلی این رای گیری با دریافت 9 هزار و 581 رای رادیوگرافی پرتو ایکس پزشکی است که به عنوان مهمترین ابداع صده گذشته در موزه علوم لندن انتخاب شده است. در سال 1895 "ویلم رانتگن" فیزیکدان موفق به کشف پرتو ایکس شد و در ادامه کشف کرد این پرتو می تواند با کمک گرفتن از صفحه های عکاسی از میان اندامهای بدن عبور کرده و تصاویری از استخوانهای بدن به ثبت برسانند کشف رادیولوژی یکی از مهمترین تخصصها در پزشکی مدرن است که با سرعتی بالا توسعه پیدا کرد. کشف پرتو ایکس نیز به بیشماری از بیماران طی صد سال گذشته کمکهای حیاتی کرده است و در دهه 1930 استفاده از این تجهیزات برای تشخیص بیماری ها و شکستگی ها بسیار گسترش پیدا کرد.

رتبه دوم / آنتی بیوتیک: در سال 1928 اولین آنتی بیوتیک جهان توسط "آلکساندر فلمینگ" و به واسطه هاگ قارچها کشف شد و در پی آن در اواسط دهه 1940 اولین پنی سیلین در جهان مورد استفاده بیماران قرار گرفت این ابداع فلمینگ که 6 هزار و 825 رای را به دست آورده است موجی جدید را در تولید داروهای نوین آغاز کرد.

رتبه سوم / کشف مارپیچ دوگانه DNA: بازسازی اولین مدل مولکول دی ان ای در سال 1953 توسط "فرانسیس کرک" و "جیمز واتسون" به عنوان مهمترین دستاورد علمی 6 هزار و 725 رای را به خود اختصاص داده است کشف این دو توانست درک عمیق تری از انتقال ژنتیکی موجودات زنده و چگونگی عملکرد سلولها به وجود آورد.

رتبه چهارم / کپسول آپولو 10: در حدود 40 سال پیش سه مرد با کمک این کپسول به دور ماه سفر کردند تا مقدمات اولین سفر بر روی سطح کره ماه به وجود آید، سفری که دو ماه پس از سفر مقدماتی آغاز شد این کشف 4 هزار و 649 رای را به دست آورده است.

رتبه پنجم / موتور راکت V2: این راکت که در سال 1942 توسط "ورنر ون براون" ابداع شد ون براون سپس به استخدام ناسا درآمد و راکت Saturn V را که آپولو 11 را به ماه برد، ابداع کرد موتور راکت V2 برای قرار گیری در رتبه پنجم سه هزار و 985 رای را به دست آورده است.

رتبه ششم / راکت استفنسون: یا اولین لوکوموتیو بخار جهان که توانست انرژی را به صورت متحرک به جهانیان عرضه کند. طراح این لوکوموتیو، "رابرت استفنسون" آن را بر اساس اصول ابتدایی که در نهایت برای لوکوموتیوهای بخار به صورت استاندارد درآمد ساخته و با کمک آن به حمل و نقل کالا و انسانها در سرتاسر جهان پرداخت. این ابداع نیز با کسب سه هزار و 533 رای در رتبه ششم قرار گرفته است.

رتبه هفتم / رایانه Pilot ACE: این ابداع با سه هزار و 472 رای یکی از ابتدایی ترین رایانه های الکترونیکی چند منظوره به شمار می رود و در زمان خود سریعترین رایانه جهان به شمار می رفته است. دلیل انتخاب این رایانه در رتبه هفتم جایگاه ویژه آن در اولین نسل رایانه ها است که امروزه بشر را در خود غرق کرده اند.

رتبه هشتم / موتور بخار نیوکومن: سه هزار و 457 رای به این ابداع اختصاص یافته است. این موتور بخار در سال 1712 توسط "توماس نیوکومن" ابداع شد و توانست بحران انرژی زمان خود را از بین برده و منجر به تحولی بزرگ به نام انقلاب صنعتی شود با استفاده از این موتور امکان دسترسی به منابع پنهانی ذغال سنگ به وجود آمد و آغازی بر عصر وابستگی انسان به سوختهای فسیلی شد.

رتبه نهم / فورد مدل T: شرکت فورد با ابداع و تولید انبوه این خودرو توانست تجارت بزرگ و جدیدی را در دنیا به وجود آورد به صورتی که واژه "فوردیسم" به استعاره ای برای تولید هر محصول در مقادیر هنگفت تبدیل شد آرای جمع آوری شده برای این ابداع بزرگ سه هزار و 231 رای است.

رتبه دهم / تلگراف الکتریکی: به عنوان اولین ابزار الکتریکی ارتباطات از راه دور در سال 1837 توسط "چالز ویتستون" و "ویلیام کوک" ابداع شد این ابزار که با کسب دو هزار و 694 رای در رتبه دهم قرار گرفته است و در واقع اولین استفاده از الکتریسیته برای ارتباطات از راه دور به شمار رفته و بنیانگذار اولین شبکه ارتباطی اجتماعی شناخته می شود.

هجوم توریست‌ها برای مشاهده خرس‌های کچل در آلمان (+عکس)


هندونه: مقامات باغ‌وحش لایپزیک در آلمان می‌گویند تمامی خرس‌های ماده موجود در این باغ‌وحش به طرز عجیبی اکثر موهای بدن خود را از دست داده‌اند.

برخی کارشناسان بر این عقیده‌اند که علت این پدیده وجود نوعی نقص ژنتیکی در خرس‌های مورد نظر است.

این در حالی است که خرس‌های مورد نظر با عارضه التهاب و جوش‌های پوستی نیز مواجه شده‌اند. کارکنان باغ‌وحش سعی دارند با استفاده از پمادهای مخصوص، خارش پوست خرس‌ها را متوقف کنند.






کچل شدن این خرس‌ها سبب شده است که جمعیت زیادی از علاقه‌مندان و توریست‌ها برای دیدن این پدیده نادر به باغ‌وحش هجوم آورند.

گفتنی است عارضه کچل شدن بر خرس‌های نر باغ‌وحش اثری نگذاشته است.

ای کاش عشقت دروغ نبود


می سوزم ولی نمیذارم بسوزی


یه دنیا غمگینم چون عشقت دروغ بود.با لطفی که به دنیا می کنی همه را خوشحال اما من را نه برای همه وقت داری برای من نه،همه را دوست میداری من را نه


عشق یعنی لطیف ترین تعریف زندگی 


 آهای زمین یه لحظه تو نفس نزن*****نچرخ تا جون بگیره این آدم شکسته تن


عاشق نشدی وگرنه می فهمیدی ، پائیز بهاریست که عاشق شده است ... زرد است که لبریز حقایق شده است ... سرد است که با درد موافق شده است


عزیزم، امشب ، شام غریبان عاشقانه من و تو است،به یادت مثل شمع می سوزم و ذره ذره وجودم آب می شود


اشکالی ندارد. تو عزیزی ، اگه یه قاصدک هم از من قبول کنی ، خودش دنیاییه

دست نوشته ات را می بوسیدم و گریه می کردم.عزیزم، به بزرگی مهربانی ات ببخش  که اشکهایم دست خطت را بوسیدند. باز هم ستاره به ستاره جستجویت کردم ولی نیافتمت.


عشق

!عشق هرجا رو کند آنجا خوش است
گر به دریا افکند دریا خوش است
گر بسوزاند در آتش دلکش است
ای خوشا آن دل که در این آتش است
تا ببینی عشق را آیینه وار
آتشی از جان خاموشت برآر
هر چه می خواهی به دنیا بنگر
دشمنی از خود نداری سخت تر
عشق پیروزت کند بر خویشتن
عشق آتش می زند در ما و من
عشق را دریاب و خود را واگذار
تا بیابی جان نو خورشیدوار
عشق هستی زا و روح افزا بود
هر چه فرمان می دهد زیبا بود

یادش بخیر

من به تو خندیدم
چون که می دانستم
تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه
پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا که با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک
دل من گفت: برو
چون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را ...
و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت

 ////////////////////////////////////////////////////////////////////////////

*تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم

باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز،
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم

که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت

زندگینامه بابک خرم دین

سرزمین ایران با تاریخ و تمدن کهن خود ؛ پستی و بلندی های فراوانی را پشت سر گذاشته است و در این میان آزادیخواهانی به قیام برخاسته اند که باید یاد و خاطره آنها یرای همیشه زنده بماند و شایسته است که  در مورد این  شخصیتهای  تاریخی و سال‌های مبارزه آنها تحقیقات بیشتری صورت گیرد هر چند مورخان بزرگی نظیر  سعید نفیسی و دکتر باستانی پاریزی در مورد بابک مطالب متعددی آورده اند . اما نیاز به توجه و تحقیق بیشتری در این زمینه وجود دارد . در مورد بابک  اما همین قدر کافی است که گفته شود بابک کسی بود که به مدت  22 سال با خلفای عباسی جنگید و اجازه نداد که پای آنها  به  منطقه شمال غرب ایران باز شود .

حال زندگی نامه بابک خرمدین دلاور آذربایجان

بابک فرزند مرداس در  منطقه آذربایجان به دنیا آمد و از همان ابتدای کودکی نشانه‌های نبوغ و دلاوری را از خود نمایان ساخت. وی رسم آزادگی و عیاری را افزون تر  از نوجوانان روزگار خود آموخت تا واقعه ای را تاریخ رقم زند که همواره جاودان خواهد ماند .

باید خاطر نشان ساخت که دورانی که بابک در آن می‌زیست، از دوره های پر تلاطم تاریخ ایران بوده است دوره ای که آکنده از حیله، کینه و ستم بود.  دوره ای که در اثر  حاکمیت ستمگرانه خلفای   عباسی در بغداد  از یک سو و ستم اشراف و خوانین محلی،  از سوی دیگر ؛ توده‌های مردم در سختی و فشار کمرشکنی قرار داشتند.

هر چند در طی بیش از دو قرنی که اعراب بر ایران تسلط یافتند و تا اواخر سده دوم هجری، قیام‌های مردمی بزرگ و البته ناموفقی از جانب کسانی چون «ابومسلم خراسانی»، «سنباد»، «حمزه بن آورک» و «استاد سیس» صورت گرفته بود اما این قیامهای پراکنده راه به جایی نبرد و  همچنان ظلم‌های خلفای اموی و عباسی وقیحانه و بی رحمانه ادامه داشت و همه قیام‌های ایرانیان ستمدیده و تحقیر شده نافرجام باقی ماند .

  ناامیدی تمام اقوام فلات ایران را دربر گرفته بود شدت ظلم و تبعیض حاکم بر جامعه به حدی بود که دهقانان و پیشه‌وران در تنگنا قرار داشتند و  در چنین شرایط اسفباری بود که مردم نواحی شمال غرب ایران که بیش از پیش در معرض  ظلم و تعدی مأمون و معتصم  این دو خلیفه دزدمنش عباسی قرار داشتند. به اطراف آتشی گرد آمدند  که جاویدان   فرزند شهرک، آن را بر فراز کوهستان‌های «اردبیل» (اورتابئل) برافروخته بود. و این سببی شد که  بابک خرمدین نیز به حلقه این مبارزان بپیوندد .

بابک پس از مرگ  " جاویدان"  در سال 200 هجری قمری جانشین وی شد و این نقطه عطفی در تاریخ ایران و خاورمیانه بود چون برخی مورخان را اعتقاد بر این است که همین آغاز پیشوایی «بابک خرمدین» بر پیروان «جاویدان» تاریخ منطقه  را در مسیری دیگر قرار داد. عظمت اندیشه، مردانگی بی بدیل، صداقت بیان، قدرت اراده و نیرومندی جسم او پیروان «جاوید» را به گونه‌‌ای متحول کرد که بیشتر اقوام ساکن نواحی شمال و غرب  و سایر اقوام ساکن در فلات ایران و حتی قفقاز و سرزمین روم به این جنبش آزادیخواهی پیوستند و  اتحاد این گروهها باعث شد به مدت چند دهه خواب راحت را از چشم خلفای ستمکار عباسی سلب کرده و آسایش را از کاخ های آنان بگیرد . و زمینه سقوط عباسیان را فراهم آورد . و تاثیر چنین تحولاتی در تاریخ منطقه خاورمیانه بخوبی روشن است.

تاثیری که بابک بر سایر ملل داشته است :

آوازه دلیری های و رشادت های بابک و یارانش فراتر از منطقه رفت  و سب شد ماجرای قیام  خرمدینان در قالب افسانه‌هایی سحرانگیز از شبه قاره هند تا قلمرو رومیان و از جزیره العرب تا سرزمین  اسلاوها نیز گسترش یابد . هر چند فرجام بابک بدلیل خیانت عده ای چون افشین  بسیار تکان دهنده و  تلخ بوده است اما باید بخاطر آورد که وی  در اوج شرف و مردانگی ، جان خود را همچون همرزمان دیگر خود برای اعتلاء و شرف ایران فدا کرد .

تاثر انگیز است که ایران آنقدر که از جانب خیانتکاران خودی آسیب دیده است توسط دشمن خارجی مورد تهدید واقع نشده است و نمونه آن ماجرای افشین است  که به رغم ایرانی بودن،  برای کسب قدرت و مقام ؛ ذلت خدمت  معتصم خلیفه سفاک و ظالم  عباسی را به جان پذیرفت  و برای خوش خدمتی به خلیفه و تسلط بر خراسان ؛ با خدعه و نیرنگ  بابک را اسیر کرد و او را از اوج کوهستان‌های پر افتخار بذ  به قصرهای پر از نیرنگ بغداد روانه کرد. آنگاه به دستور معتصم،  در حضور درباریان و خود خلیفه، به ترتیب دست‌ها و پاهای بابک را از تن جدا کردندو او را مثله کردند تا جان سپرد .

 می گویند که بابک پس از قطع دست راستش با دست چپ خون دست راست را بر چهره خود مالید و تمام صورتش را گلگون از خون کرد. معتصم می‌پرسد، دلیل این کار چیست؟ بابک پاسخی داد که بعد از 1200 سال هنوز استدلال محکم مردی و مردانگی و آزادی و آزادگی است. من با خون، سیمای خود را سرخ کردم تا فکر نکنی که  ترس از مرگ، باعث شده که رنگ صورتم زرد شود. و عجیب اینکه این داستان مرا به یاد حلاج می اندازد که او هم در عرصه خود تمام بود و جرمش این بود که اصرار هویدا می کرد !

خلوت خویشتن(استاد شهریار)


خلوتی داریم و حالی با خیال خویشتن
گر گذاردمان فلک حالی به حال خویشتن
ما در این عالم که خود کنج ملالی بیش نیست
عالمی داریم در کنج ملال خویشتن
سایه‌ی دولت همه ارزانی نودولتان
من سری آسوده خواهم زیر بال خویشتن
بر کمال نقص و در نقص کمال خویش بین
گر به نقص دیگران دیدی کمال خویشتن
کاسه گو آب حرامت کن به مخموران سبیل
سفره پنهان می‌کند نان حلال خویشتن
شمع بزم افروز را از خویشتن سوزی چه باک
او جمال جمع جوید در زوال خویشتن
خاطرم از ماجرای عمر بی‌حاصل گرفت
پیش بینی کو کز او پرسم مل خویشتن
آسمان گو از هلال ابرو چه می‌تابی که ما
رخ نتابیم از مه ابر و هلال خویشتن
همچو عمرم بی وفا بگذشت ما هم سالها
عمر گو برچین بساط ماه و سال خویشتن
شاعران مدحت سرای شهریارانند لیک
شهریار ما غزل‌خوان غزال خویشتن

ناکامی ها(استاد شهریار)


زندگی شد من و یک سلسله ناکامیها
مستم از ساغر خون جگر آشامیها
بسکه با شاهد ناکامیم الفتها رفت
شادکامم دگر از الفت ناکامیها
بخت برگشته‌ی ما خیره سری آغازید
تا چه بازد دگرم تیره سرانجامیها
دیر جوشی تو در بوته‌ی هجرانم سوخت
ساختم اینهمه تا وارهم از نامیها
تا که نامی شدم از نام نبردم سودی
گر نمردم من و این گوشه‌ی ناکامیها
نشود رام سر زلف دل‌آرامم دل
ای دل از کف ندهی دامن آرامیها
باده پیمودن و راز از خط ساقی خواندن
خرم از عیش نشابورم و خیامیها
شهریارا ورق از اشک ندامت میشوی
تا که نامت نبرد در افق نامیها

قمار عاشقان(استاد شهریار)



قمار عاشقان بردی ندارد از نداران پرس
کس از دور فلک دستی نبرد از بدبیاران پرس
جوانی‌ها رجزخوانی و پیریها پشیمانی است
شب بدمستی و صبح خمار از میگساران پرس
قراری نیست در دور زمانه بی‌قراران بین
سر یاری ندارد روزگار از داغ یاران پرس
تو ای چشمان به خوابی سرد و سنگین مبتلا کرده
شبیخون خیالت هم شب از شب زنده داران پرس
تو کز چشم و دل مردم گریزانی چه میدانی
حدیث اشک و آه من برو از باد و باران پرس
عروس بخت یکشب تا سحر با کس نخوابیده
عروسی در جهان افسانه بود از سوگواران پرس
جهان ویران کند گر خود بنای تخت جمشید است
برو تاریخ این دیر کهن از یادگاران پرس
به هر زادن فلک آوازه‌ی مرگی دهد با ما
خزان لاله و نسرین هم از باد بهاران پرس
سلامت آنسوی قافست و آزادی در آن وادی
نشان منزل سیمرغ از شاهین شکاران پرس
به چشم مدعی جانان جمال خویش ننماید
چراغ از اهل خلوت گیر و راز از رازداران پرس
گدای فقر را همت نداند تاخت تا شیراز
به تبریز آی و از نزدیک حال شهریاران پرس