بعضی واژه های افغانی!

  • آمرصاحب: جناب سرکار
  • اردو: ارتش
  • آرَنگ یا آرن: بوق
  • آاَرَنگ زدن، آرن زدن: بوق زدن
  •  آمدآمد عید: در آستانه عید
  • اشپلاق ،اوشپولاق: هُشپُلَک، سوت
  • اشتراک کردن: شرکت کردن
  • انج
  • در می‌گیرد: آتش می‌گیرد، (در مجاز) به خشم می‌آید
  • نیر: مهندس
  • اکسیجن: اکسیژن
  • سر گوشی: پچ پچ کنان
  • چند بجه؟: ساعت چند؟
  • بحیره: دریاچه
  • بخاری تیلی: بخاری نفتی
  • بنجاره والا: فروشندهٔ دوره‌گرد
  • به تکلیف می‌شوید: به دردسر می‌افتید
  • بوت: کفش، چکمه
  • بود و باش: زندگی
  • بوره: شکر
  • کمپل: پتو (پشتو)
  • پرس و پال: پرس و جوی
  • پشک: گربه
  • پَیسه: پول
  • جاپان: ژاپن
  • چارمغز: گردو
  • چُپ باش: ساکت شو
  • چوچه مرغ: جوجه
  • چَکر زدن: قدم زدن، گردش کردن
  • هَلَه: یالله، زود باش
  • خُشو: خُش، مادر زن
  • خفه شدن: ناراحت شدن
  • داکتر صاحب: جناب دکتر
  • سرگوشی: زیرگوشی
  • سَرَک: خیابان، جاده
  • سِگرت‌دانی: جاسیگاری
  • شادی:میمون
  • شوربا: آبگوشت، اِشکنه
  • صنف: کلاس
  • فیشن: مد
  • کفیدن: ترکیدن
  • کیسه‌بر: جیب‌بر
  • گلون: گلو
  • گنگس (گنس): گیج
  • لت و کوب: کتک، ضرب و شتم
  • لبسیرین کردن: رژ لب زدن
  • لفظ گرفتن: قرار خواستگاری گذاشتن
  • لیلیه: خواب‌گاه
  • ماما: دایی
  • موتر:ماشین
  • مِیلَه: تفریح، پیکنیک، گلگشت
  • نی: نه
  • هوش‌پرک: حواس‌پرت
  • هوش کن: مواظب باش
  • یازنه: شوهر خواهر